چقدر خوبه که بعد از گذشتن 365 روز سال نو میشه.همه چی تغییر می کنه.و آدم مجبور میشه به خاطر سال نو هم که شده ی تغییراتی تو خودش ایجاد کنه.عادتای بدشو بذاره کنار،تصمیم بگیره ک کارای جدیدی رو انجام بده،کینه ها و غم ها و غصه ها رو بریزه دور.بعضی چیزا رو فراموش کنه.دل ببنده به اینکه شاید سال جدید همه چی بهتر از قبل بشه.

من که همینطورم.فقط به بهانه سال جدید تصمیم میگیرم کارای بالا رو انجام بدم.و همه اینا خیلی به خوب شدن حالم کمک می کنه.

هر سال مادربزرگم شب سال نو همه بچه هاشو شام دعوت میکنه.امسال من طرفای ظهر رفتم کمکش.هیچکس نبود.مادربزرگم نگران بود.دلشوره داشت که نکنه کسی نیاد،یا اگر میان کسی حرفی بزنه ک دلخوری پیش بیاد.یکی از عمه هام با یکی از عموهام قهرن.جفتشون گفته بودن اگر اون یکی بیاد ما نمیایم!

از طرفی مادربزرگم امسال عموی ناتنیمو که ما و عمو هام سال هاست باهاش ارتباط نداریم دعوت کرده بود.یکی از عموهام با این عموی ناتنیم فوق العاده لجه.اصلا امکان نداره با هم زیر یک سقف باشن و دعواشون نشه.خیالمون راحت بود که از این دو عموی گرامی هم یکیشون بیشتر نمیاد.

خلاصه شب شد و در کمال تعجب همه اومدن!ب جز دو تا از عموهای دیگم ک معمولا هیچ وقت نمیان.ولی اون عمو و عمه قهرم اومدن.عموی ناتنی و عمویی که باهاش لج بودم اومد.این یکی واقعا نادر بود.

در هر حال مهمونی برگزار شد و همه چی ب خیر و خوشی تموم شد.فک نمیکنم همچین جمعی رو تا سال بعد ببینم.

اما همین ک عموی ناتنیمو بعد از حدود 10 سال دیدم و با عموی دیگم هم دعواشون نشد کافیه تا امسالو ب فال نیک بگیرم.

امیدوارم تو سال خروس کبک همتون خروس بخونه.

عیدتون مبارک