میس دماغ

دختر جایی جان من خیل ترسوعه.بعد از مدت ها ب ترس از جراحی غلبه کرد و رفت بینیشو عمل کرد.البته بنظر من عمل لازم نبود.ولی نظر خودش فرق داشت.

داشتم با این دختردایی جان صحبت می کردیم.گفت:میس پرتقال چرا تو بینیتو عمل نمیکنی،عمل کنی خیلی خوشگل میشییااااا؟

گفتم :تا حالا هیج وقت بهش فک نکردم،آخه بینی من فقط از نیمرخ یکم بد فرمه و گرنه از رو ب رو ک قشنگه و ب صورتم میاد.

اونم ن گذاشت و ن برداشت،گفت:دماغت هم از روبرو ضایس هم از نیمرخ!

چشمام شد اندازه نعلبکی.

ب بقیه ی بحثمون کاری ندارم.اما حرفش باعث شد عمیقا ب فکر فرو برم.البته فکر جراحی ک ن.

ب اینکه تا حالا کلی از دوستام و دخترای فامیل ک بنظر من بینیشون کاملا زیبا بوده و داشتن بینیای اونا برای من آرزو بوده،رفتن واقعا بیخودی عمل کردن.چقدرم سعی کردم بعضیاشونو پشیمون کنم اما نشده.نمیدونم مشکل کجاست از کمبود اعتماد ب نفسه یا همه گیر شدنه یا ...

من مخالف جراحی بینی نیستم ولی از بین این همه آدمای دور و برم ک عمل کردن فقط به دو نفرشون مجوز جراحی میدم.بماند ک تا حالا چند بار تو مترو یا ی جشن عروسی فک کردم دو تا آدم با هم خواهرن و بعدا کاشف ب عمل اومدم ک فقط بینیاشونو شبیه هم عمل کردن.

چهره ها همه شده کپی و تکراری و شبیه.

اگر ما آدما جای خدا بودیم ی نمونه خوب خلق می کردیم بقیشو از رو همون کپی میکردیم.

در صورتی که زیبایی خلقت خدا توی همین تفاوت هاست.

پس خداروشکر ما جای خدا نیستیم.

خود من هم متاسفنه یکم ظاهر بینم.یادمه ترم اول ک بودم ی دختر با قیافه ی متوسط رو ب زشتی همکلاسمون بود.همیشه با خودم میگفتم بیچاره این دختر...آخه کی میاد با این قیافش باهاش ازدواج کنه!بعدا ک بیشتر باهاش آشنا شدم فهمیدم ک چقدر با شعور و با اخلاقه و چقدر دختر خوبیه.الان وقتی میبینمش نیشم تا بنا گوشم باز میشه و تنها چیزی ک ب چشمم نمیاد ظاهرشه.

از همونجا بود ک با خودم تصمیم گرفتم کمتر آدما رو از رو ظاهرشون قضاوت کنم.با اینکه خیلی ظاهر بین بودم.

کاش آدمای این روزا انقدر ک ب فکر زیبایی ظاهرن،برای زیبایی فکر و باطنشون هم تلاش کنن.ظاهر زیبا با باطن زشت خیلی زنندس.


دماغ